ثبات مدیریت و پیاده سازی استراتژی های تدوین شده در یک بازه زمانی مناسب، یک اصل لازم و ضروری برای گذر از مشکلات و توسعه صنعت خودرو کشور است، موضوعی که در چند سال اخیر حداقل در یکی از شرکت های بزرگ خودروسازی کشور صورت نگرفته است.
تغییرات پیاپی در سطح مدیرعامل و به تبع آن مدیران ارشد و حتی مدیران میانی شرکتهای خودروسازی یکی از معضلات اصلی در عقب ماندگی این صنعت و البته افزایش ضرر و زیان خودروسازان بوده است.
به گونه ای که مدیران ارشد خودروسازی های خصولتی فعلی، بیشتر تمرکز خود را باید برای بقای خود در راس هرم مجموعه صرف کنن و کمتر به فکر تدوین و پیاده سازی برنامه های هدفمند و بلند مدت می افتند.
این فشار و استرس بیرونی قطعا تمرکز هر مدیری را بر هم می زند، حال تصور کنید به این معضل بزرگ، تحریمهای بانکی، کاهش حجم نقدینگی، ترک شرکای خارجی، حجم بالای مطالبات قطعه سازان و از آن بدتر، تاخیرهای طولانی در تحویل خودروهای ثبت نامی را هم اضافه کنید.
این مشکل البته در سایپا رنگ و بوی بیشتری داشته، چرا که به دلیل انتخاب مدیرانی بعضا با گرایش سیاسی این تغییرات زودتر و گسترده تر انجام شده است.
این تغییرات گاهی آنقدر سریع بوده که مدیرعامل حتی موفق به دیدن برخی از زیر مجموعه های خود و رصد کامل امور نشده و جای خود را به مدیر بعدی داده است.
درهمین ۱۰ سال اخیر سایپا از قلعه بانی به بذرپاش، بعد از آن به مدنی، بعد به جمالی، بعد به جهرودی و حالا به سروش رسیده است. به عبارت ساده تر ۶ مدیرعامل در ۱۰ سال که نشان از عدم ثبات در مدیریت این شرکت بزرگ خودروسازی دارد.
شرکتی که یک زمان با سود سرشار خود به گاو شیرده صنعت معروف شده بود و حالا بیشترین زیان انباشته بین تمام خودروسازی های بزرگ و کوچک را با اقتدار ازان خود کرده است.
حال در جناح دیگر آبی های جاده مخصوص قرار دارند که با ۳ تغییر مدیریتی در ۱۰ سال گذشته اوضاع بهتری را دارند و توانسته اند به یک ثبات خوب در مدیریت ارشد برسند و طبیعتا مدیرعامل زمان و تمرکز لازم را برای پیاده سازی برنامه های خود داشته، برنامه هایی که این شرکت زیان ده را به یک شرکت سودده البته تا قبل از اجرای تحریم های جدید رساند.
در ایران خودرو منطقی جای خود را به نجم الدین داد و نجم الدین هم بعد از حدود ۳ سال سکان هدایت بزرگترین خودرساز کشور را به یکه زارع سپرد.
این ثبات طبیعتا در زیر مجموعه های این شرکت خودروسازی هم پیاده شد و آن شرکتهای مهم از جمله ساپکو، ایساکو و شرکت سرمایه گذاری ایران خودرو هم با ثبات مدیریتی توانستند مشکلات موجود را به حداقل برسانند.
در مقابل تمام شرکتهای زیر مجموعه سایپا از سایپا یدک گرفته تا سایپا دیزل، زامیاد، مگاموتور و ... شامل تغییرات گسترده شدند و به همین منظور نتوانستند برنامه های هدفمند و بلند مدتی را پیاده سازی کنند.
آنچه مسلم است تغییرات پی در پی در مدیریت شرکتهای خودروسازی چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی می تواند به یک معضل بزرگ برای آینده راه صنعت خودروسازی کشور مبدل شود، معضل بزرگی که حتی در نگاه حرفه ای تر و آنهم در شرکتهای بزرگ خودروسازی جهان هم به ندرت دیده می شود.