سالیان سال از جنگ جهانی دوم با آن همه خسارات عظیم می گذرد و دنیا به جای دیگری نسبت به آن زمان تبدیل شده است. امروزه در اطراف ما پر شده است.
از وسایل الکترونیکی که هر روزه وقت بسیاری را صرف آن ها می کنیم و این سازندگان وسایل الکترونیکی سخت در پی ساخت و توسعه خودروهای الکتریکی و حتی تمام خودکار هستند تا سبد محصولاتشان را روز به روز گسترش دهند همچنین شرکت های دیگری هم وجود دارند تا انرژی لازم برای به حرکت درآوردن خودروهای ما را با نوعی به جز سوخت های معمول و متداول عوض کنند.
بلکه دنیا به جای بهتری تبدیل شود و انسان از آلودگی های تولید شده توسط وسایل نقلیه کمتر متضرر شود.
این که چنین وسایل نقلیه ای می توانند به روش دیگری منابع و محیط زیست را آلوده و نابود سازند خود بحث دیگری است و قرار نیست به آن بپردازیم.
اما در نقاطی از تاریخ بزنگاه های مهمی وجود دارد و حال که بحث خودروهای غیر فسیلی و خودکار بسیار داغ است و احتمال می رود که دیگر شاهد عرضه خودروهایی که امروزه تولید می شوند نباشیم به سراغ دو شرکت بزرگ خودروسازی و مهم در تاریخ این صنعت رفتیم که در طی سال های پس از جنگ همچنان در تقابل با یکدیگر به خصوص در کلاس خودروهای اسپرت هستند.
هر کدام با ارائه طرز تفکر خاصشان طرفداران بسیاری در سطح جهان و حتی ایران خودمان دارند. بی ام و M2 و فورد شلبی موستانگ GT350R را می توان از بهترین خودروهایی که با هدف لذت از رانندگی خالص ساخته شده اند نام گذاری کرد.
در هر صورت بحث امروز تست و بررسی ما به این دو ماسل اروپایی و آمریکایی خواهد پرداخت که شاید در آینده ای نچندان دور تنها برگی از خاطرات و تاریخ باشند.
شلبی GT350R همانند اصلاف گذشته اش یک ماسل کار به تمام معنا است و اصلا نمی خواهد با قواعد اصلی بازی کند. اما این نسل از شلبی آمده تا کمی متفاوت از قبل بازی کند.
همچنان هر کسی می تواند با آن burnouts (هرزگردی چرخ های عقب در زمان فشردن گاز و ترمز به صورت هم زمان) کند و لاستیک-آسفالت را در کسری از ثانیه تبدیل به دود سفیدی در هوا کند. 519 اسب بخار آمریکایی در زیر کاپوت این خودرو قرار داده شده اما همانطور که عنوان کردیم موستانگ آمده تا بازی را به گونه ای جدید ادامه دهد…
در همین حال بی ام و M2 با وجود سامانه لانچ کنترل، شلیک می شود و جیغ لاستیک های عقبی را به مرز بنفش می رساند.
پس از انجام این کار پرستار الکترونیکی خودرو برای دقایقی به شما اجازه استفاده از این سامانه را نمی دهد و شما را با کاری که انجام داده اید تنها می گذارد، البته برای دقایقی کوتاه.
بی ام M2 یک مدل محور متحرک عقب، 365 اسب بخاری است که به دلیل حضور سیستم های الکترونیکی به شما اجازه نمی دهد تا با آن burnouts (تیکاف و دود کردن تایرها) کنید، امری که برای یک ماشین اسپرت واقعا شرم آور است.
گرچه اگر خودرویی توانایی انجام این حرکت را نداشته باشد دلیل بر بد بودنش نیست، ولی نشان دهنده فلسفه کاملا متفاوتی است که بین این دو رقیب وجود دارد.
البته شباهت هایی بین این دو را می توان یافت. هر دو کوپه سه درب هستند، هر دو دارای موتورهای بسیار قدرتمندی هستند(گرچه موتور سوار شده بر روی مدل آمریکایی بسیار بزرگ تر از رقیب آلمانی اش است) و هر دو به صورت مستقیم انرژی تولید شده توسط احتراق موتورهایشان را تنها با هدف شکنجه کردن لاستیک های عقب تولید می کنند.
وقتی که بحث صدای تولیدی این دو مطرح می شود، موستانگ خشم و اشتهای بی پایانی برای دود کردن لاستیک های میشلین اش دارد. M2 آرام تر است، دائم در حال محاسبه است و به صورت آرامی در حال تمرکز کردن است.
هنگامی که موستانگ شروع به حرکت می کند، هیچ کس به M2 توجه نمی کند. حتی اگر ما در حیاط خلوت شلبی و در جاده های کالیفرنیا باشیم.
در واقع مقایسه این دو همانند آن است که یک دانشجو عینکی آلمانی را به رینگ مبارزه UFC (مسابقات مبارزه آزاد) ببریم و بگوییم با قهرمان این رشته کمی دست به یقه شود.
گرچه باید عرض کنم که هر دوی این ها به عنوان بهترین خودروی عرضه شده در سال 2016 میلادی از سمت ما معرفی شده اند و باید دید خود را کمی گسترده تر کنیم تا بتوانیم این دو را در حال رقابت با یکدیگر ببینیم.
در سمتی از میدان بهترین ماسل کار آمریکایی برای چندین دهه حضور دارد و در سمتی دیگر یک نماینده رژیم گرفته اروپایی وجود دارد که می خواهد نشان دهد، یک پونی کار اروپایی به چه معنا است.
یک خودروی ماسل باید سر و صدا تولید کند، هرچه بیشتر بهتر، البته منظورم افراط در تولید صدا نیست.
موستانگ GT350R بهترین صدایی را تولید می کند که در چند دهه گذشته توسط این گونه خودروها تولید شده است. زمانی که موستانگ را در حالت اسپرت قرار می دهید، انگیزه جدیدی برای دریچه گاز آن تعریف می کنید و حجم صدای تولیدی و لرزشی که تولید می کند به راحتی سنگ ریزه های اطراف کوهستانی که در آن حضور داریم را وادار به سقوط می کند.
در زیر کاپوت GT350R یک موتور نیمه فورد-فراری حضور دارد. موتور 5.2 لیتری که با نام Voodoo خوانده می شود و مجهز به میل لنگ تخت همانند فراری ها است (میل لنگ تخت به این معنا است که هر بخش از لنگ ها با زاویه 180 درجه نسبت به هم چیده شده اند، در باقی خودروها این زاویه 90 درجه است) این موتور تا 8250 rpm دور می خورد که معمولا در میان آمریکایی بی سابقه است.
GT350R بهترین موستانگ در تاریخ است که می تواند در پیست حضور پیدا کند. به گونه ای که حاضر به رقابت با مدل های GT3 پورشه هم می شود. اما باید قبول کرد که هدف ساخت موستانگ ثبت بهترین زمان در پیست مسابقه نبوده است و همچنان مشکل اضافه وزن و ابعاد در این ماسل آمریکایی وجود دارد که با توجه به قیمت و کلاس متفاوت آن طبیعی است.
بر روی صندوق عقب از یک اسپویلر تمام فیبرکربنی استفاده شده، اسپیلیتر و دیفیوزرهای تهاجمی هم به میزان ثبات خودرو و تولید بیشتر نیروی رو به پایین کمک می کنند و هر چهار چرخ این خودرو از الیاف فیبر کربن ساخته شده است.
GT350R نسبت به M2 در حدود 95 کیلوگرم سنگین تر است و این رقم با وجود حذف صندلی های عقبی و دیگر امکانات رفاهی بدست آمده.
خودروی مورد بررسی ما به دلیل دارا بودن آپشن های اضافی به راحتی از مرز 1700 کیلوگرم رد می شود و از لحاظ وزنی از M2 بسیار سنگین تر است.
اما M2 همانند دیگر خودورهای مدرن مجهز به یک موتور توربوشارژر شده است. موتور 3 لیتری 6 سیلندر خطی که توانایی تولید 365 اسب بخار قدرت را دارا است و با جعبه دنده های 6 سرعته دستی و 7 سرعته دوال کلاچ اتومات عرضه می شود.
M2 بازتابی از دقت مهندسی آلمانی است. در پیچ ها به اندازه کافی می توانید با آن سر بخورید نه بیشتر و نه کمتر اما در موستانگ همه چیز بار دراماتیک بیشتری دارد. هم صدا هم قدرت هم سرعت.
M2 در زمینه های دیگری هم بازی را به موستانگ واگذار می کند. در حالی که موستانگ از 5 حالت مختلف رانندگی بهره می برد و می توان میزان سفتی و ارتفاع فنر ها، سختی فرمان و اگزوز را تنظیم کرد. M2 همه این ها را در 3 حالت رانندگی آرام، اسپرت و اسپرت پلاس عرضه می کند.
موستانگ به دلیل این که در حدود 154 اسب بخار قدرت بیشتری دارد می تواند به راحتی در مسیرهای مستقیم M2 را جا بگذارد و جعبه دنده 6 سرعته دستی آن هم حس مکانیکی بسیار قوی را ارائه می کند.
با قرار دادن در دنده دوم به راحتی از سرعت 120 کیلومتر در ساعت عبور می کنید و به مرز 8250 rpm می رسید. موتور به شما اجازه می دهد تا به لایه استراتوسفر آن برسید و سپس محدود کننده وارد عمل می شود. حداکثر گشتاور در دور 4750 rpm بدست می آید.
موستانگ به دلیل حس بسیار واقعی که فرمان به راننده می دهد و چسبندگی بسیار عالی محور جلو، با سرعت های بسیار بالایی به پیچ وارد و خارج می شود اما در هر صورت سایز آن را نمی توان پنهان کرد و در پیچ های باریک نیازمند تمام مسیر هستید تا در بهترین شرایط از پیچ خارج شوید.
رانندگی با GT350R همیشه با یک لبخند بسیار بزرگ همراه است. تقریبا غیر ممکن است که از این خودرو خسته شوید.
در زمان رانندگی با M2 هم مسیر مستقیم و هم پیچ هابرای آن همانند یک لقمه چرب است و با این که جعبه دنده آن از نوع دستی نیست اما به شما اجازه می دهد در هر زمان و مکان دنده را تغییر دهید بدون این که لرزشی به اتاق وارد شود و تعادل خودرو بهم بخورد.
موتور M2 آن ستاره درخشانی نبوده است که ما انتظارش را داشتیم در واقع این موتور به خوبی تولید انرژی می کند و تقریبا هیچ گونه تاخیری به دلیل حضور توربوشارژر در آن دیده نمی شود. اما این موتور توانایی آتش بازی که در موستانگ دیده می شود را ندارد.
در صبح تست همه به دنبال کلید موستانگ و رانندگی با آن بودند ولی در عصر وقتی پاها کمی خسته تر شد و با این که می توان صدای اگزوز ها را بسیار کم کرد کسی آنچنان حاضر به ادامه بازی با موستانگ نبود.
زمانی که پشت فورد قرار دارید تحت هیچ شرایطی راضی به تعویض دنده در زیر دور 4000 rpm نمی شوید. اما M2 به راحتی تبدیل به یک خودروی معمول شهری می شود زمانی که نمی خواهید به آتش بازی با آن ادامه دهید.
به نظر می رسد که نسخه حرفه ای تر از M2 تحت نام CSL هم قرار است عرضه شود و بی ام و تمام چیزی که در چنته داشته را رو نکرده است. اما فورد به راحتی با حذف صندلی های عقب و تغییرات بسیار نسبت به نسخه معمولی وارد کارزار شده است.
قیمت پایه موستانگ در حدود 61.295 دلار است و M2 نسخه دنده دستی هم قیمت پایه ای برابر 52.695 دلار دارد.
نتیجه گیری برای من راحت تر از آب خوردن است. اگر به دنبال یک شریک بلند مدت هستید به نظر M2 با دارا بودن شخصیت چند وجهی اش انتخاب مناسب تری است.
اما من اگر قرار باشد که یک خودرو برای رانندگی قبل از مرگم انتخاب کنم قطعا به سراغ موستانگ می رفتم. موستانگ با شاسی بی نظیرش و استعداد ذاتی که دارد برنده این رقابت از دید ما است.
در واقع هر دوی خودرو سزاوار ستایش هستند و به سختی می توان در حین رانندگی با آن ها، لذت ناب رانندگی با یک کوپه محور عقب را نچشید ولی موستانگ جوری به اعماق قلب من نفوذ کرده است که اجازه نمی دهد چشم از آن بردارم.