خودروسازان سنتی میتوانند از نوآوری بدنه پارچهای در خودروهای الکتریکی آینده خود استفاده کنند تا علاوه بر کاهش هزینهها و فرایندهای تولید، ظرفیت پیمایش آنها را تا حد زیادی افزایش بدهند.
در دنیای کنونی، خودروسازان سنتی مشکلی دارند که شاید چندان به نظر نیاید. شرکتهای نوپایی مانند تسلا، ریوین و لوسید در مورد نوآوری احساس اضطرار دارند و انگار زندگی آنها به آن بستگی دارد؛ زیرا ارائه نوآوری تنها چیزی است که آنها در رقابت با خودروسازان سنتی موفق میکند. به گزارش موتوروان، خودروسازان برقی آیندهای را تصور میکنند که جزو سه شرکت بزرگ خودروساز دنیا باشند و فورد و جنرال موتورز و کرایسلر یا حتی استلانتیس را پشت سر بگذارند.
اگر مالکیت خودروی الکتریکی همچنان در بازار شتاب بگیرد و خودروسازانی که برای همیشه بر آمارهای فروش سلطنت کردهاند راهی برای همگام شدن با محصولات نوآورانه و عالی این شرکتهای نوپا پیدا نکنند، این واقعیت میتواند تحقق یابد. ایدهای برای کمک به این شرکتها وجود دارد که گرچه ممکن است دیوانهوار و خیلی عجیب به نظر برسد، اما احتمالا آنقدر جسورانه باشد که بتواند برای هر کدام از خودروسازانی که زودتر آن را مورد استفاده قرار بدهد، تفاوت بزرگی ایجاد کند.
ممکن است شما به این حرف بخندید، اما فرصتی بدهید تا در این زمینه توضیح دهیم. در دنیای خودروهای الکتریکی، ظرفیت پیمایش عاملی تعیینکننده است. بیشتر محصولات تسلا طبق استاندارد EPA ظرفیت پیمایشی بیش از ۴۸۰ کیلومتر (۳۰۰ مایل) را ارائه میدهند و خریداران نیز به افزایش شعاع حرکتی خودرو علاقه خاصی دارند. در همین حال، بیشتر خودروسازان سنتی که این روزها خودروی برقی میفروشند، ظرفیت پیمایش حدود ۴۰۰ کیلومتر (۲۵۰ مایل) یا کمتر ارائه میدهند. تنها دو خودرو وجود دارد که شعاع حرکتی نزدیک به محصولات تسلا دارند. بهعنوان مثال، نسخهای از فورد موستانگ Mach-E بهطور رسمی ظرفیت پیمایشی حدود ۴۸۰ کیلومتر دارد، اما ممکن است در آینده این میزان افزایش یابد.
تاکنون تنها راهی که خودروسازان سنتی توانستهاند به شعاع حرکتی نزدیک تسلا نزدیک شوند، استفاده از بسته باتری بزرگتر از تسلا بوده است. آنها بهجای تمرکز بر افزایش کارایی خودروی خود، بستههای باتری بزرگتر، سنگینتر و پرهزینهتری نسبت به تسلا مورد استفاده قرار میدهند. این موضوع به آنها کمک میکند تا فاصله شعاع حرکتی محصولات خود را بل خودروهای برقی تسلا کاهش دهند، اما این کار نمیتواند تا همیشه خودروسازان سنتی را به هدف برساند.
بهعنوان مثال، فولکسواگن ID.4 دارای باتری ۸۲ کیلووات ساعت و شعاع حرکتی ۴۰۲ کیلومتر طبق استاندارد EPA است. در همین حال، تسلا مدل Y از بسته باتری ۷۵ کیلووات ساعت برای دستیابی به ظرفیت پیمایش ۵۲۵ کیلومتر (۳۲۶ مایل) طبق استاندارد EPA بهره میبرد. تسلا مدل Y حتی در مقایسه با ID.4 که فقط به چرخهای عقب خود نیرو میدهد، دارای سیستم تمام چرخ محرک است. تسلا مدل Y چگونه این کار را انجام میدهد؟ شاید چون کارآمدتر و بهتر ساخته شده باشد.
اگر خودروسازان سنتی میخواهند در رقابت با تسلا و سایر استارتاپهای سازنده خودروی برقی پیروز شوند، باید بهطور کلی روی بهرهوری محصولات تمرکز کنند. دهها یا شاید حتی صدها عامل در طراحی خودروی الکتریکی وجود دارد که میتواند کارایی بیشتری را تحقق بخشد و وزن یکی از مهمترین آنها است. این چیزی است که میتواند مؤثر باشد و جایگزینی ورق فلز با پارچه در نمای خارجی خودرو میتواند قانون بازی را تغییر بدهد.
ایدهی استفاده از پارچه در بدنه چیز جدیدی نیست. مورخان به یاد میآورند که قبلاً هواپیماها کاملاً دارای بدنهای پارچهای بودند. نبردهای جنگ جهانی اول تا حد زیادی به هواپیماهایی با بدنه پارچهای وابسته بود. بدنهی این هواپیماها دارای ساختاری سبک اما به اندازه کافی سفت و سخت بودند تا بتوانند هواپیماهای کم قدرت را در مقابل موانع فیزیکی پیروز کنند.
در اینجا ما نمیگوییم که باید از چوب بالسا و پنبه خودرو بسازیم، اما این ایده تقریبا هنوز دستنخورده باقی مانده است. خودروی الکتریکی را تصور کنید که محفظه سرنشین آن از فلز و شیشه ساخته شده است تا هوا و آب نتوانند به داخل کابین نفوذ کنند. مناطق شکننده را در جلو و عقب تصور کنید که از فلز ساخته شدهاند تا قابلیت حفاظت از جان سرنشینان خودرو را در مقابل تصادف داشته باشند. حال نوعی پارچه را تصور کنید که روی قاب سیمی کشیده میشود تا کاپوت، گلگیرها، درها و صندوق عقب خودرو را تشکیل بدهد. آنچه تصور میکنید این سؤال را ایجاد میکند: چرا خودروهای ما اینقدر وزن اضافه در صفحات فلزی بدنه دارند و از هیچ سازهای پشتیبانی یا به قابلیت حفاظت سرنشینان در برابر تصادف کمک زیادی نمیکنند؟
نمای بیرونی پارچهای فقط باعث کاهش صدها پوندی وزن خودروی الکتریکی نمیشود. استفاده از پارچه بهعنوان بدنه خودرو همچنین میتواند هزینه مواد و تولید را نیز کاهش بدهد، در نتیجه قیمت خودروی الکتریکی را برای مصرفکنندگان کاهش داده یا سود خودروساز (یا حتی هر دو!) را افزایش میدهد. پارچههایی با پوششهای خاص ممکن است بهطور چشمگیری ارزانتر از فولاد و آلومینیوم باشند و مراحل پیچیده و گرانقیمت دیگری مانند شکلدهی، رنگآمیزی یا ضد زنگ کردن را لازم ندارند.
به این فکر کنید که شما بهعنوان مالک با خودرویی دارای بدنهی با روکش پارچهای چه کاری میتوانید انجام دهید. از رنگ خودروی خود خسته شدهاید؟ بهجای رنگآمیزی مجدد، پارچه جدید برای آن بخرید. خودروی شما کثیف است؟ آن را با ملافههای خود در ماشین لباسشویی تمیز و آویزان کنید تا خشک شود. این تغییر پارادایمی در نحوهی انتخاب، خرید، تعمیر و نگهداری فضای بیرونی خودرو است.
نکته کلیدی در استفاده از پارچه بهعنوان بدنه و فضای بیرونی خودرو، نوع پارچهی مورد استفاده است. در این زمینه باید از متخصص مواد و کسانی که در این زمینه کار میکنند، سؤال بپرسیم. سندی مونرو از مؤسسه مونرو و همکاران یکی از افرادی است که در زمینهی تجزیه و تحلیل مهندسی خودرو تخصص دارد و به یکی از شخصیتهای محبوب در یوتیوب تبدیل شده است. ویدئوهای مونرو درباره محصولات تسلا میلیونها بازدید در یوتیوب دارد و مصاحبه شخصی او با ایلان ماسک بهتنهایی میلیونها بازدید داشت. مونرو به ما پاسخ داد: «پارچه کولار». مطمئناً از پنبه بهتر به نظر میرسد، درست است؟
مونرو در گفتوگو با اعضای تحریریه موتوران به موارد جالبی درباره ارزش نوآوری استفاده از پارچه بهعنوان بدنه خودرو اشاره کرد. به گفتهی مونرو، «نسل بعدی وسایل نقلیه بافته خواهد شد» و «بافندگی» جایگزین «شکلدهی» در کارخانهها میشود. اگر خودروسازان سنتی مقداری شجاع باشند، این کار را حتما انجام میدهند.
مونرو توضیح داد که خودروسازان بزرگ امروزی به گونهای راهاندازی شدهاند که نوآوری مهندسان خود را کم میکنند. بیشتر مهندسان بهجای نوآوری، مسیر شغلی را دنبال میکنند که آنها را به مدرسه MBA منتقل کند تا بتوانند مدیر شوند. در چنین شرایطی آنها خطرپذیری را کنار میگذارند و بیشتر روی عوامل افزایش فروش و برخی مسائل دیگر متمرکز میشوند. مهندسانی که از این مسیر امتناع میکنند در نهایت تبدیل به فردی میشوند که دستگیره در خودرو را در خط تولید نصب میکنند یا نهایت شاید کمی بتوانند ترفیع بگیرند.
در واقع، بسیاری از کارهای مهندسی که در خودروهای امروزی انجام میشود، دیگر توسط خود خودروساز انجام نمیشود، بلکه قطعهسازان و تأمینکنندگان آن کار را انجام میدهند. خودروسازان وظیفهی مهندسی قطعات و تولید آنها را به قطعهسازان سپردهاند تا قطعاتی را كه قبلاً در داخل خود شرکت تولید میشد، بسازند و به نظر میرسد قطعهسازان نسبت به مهندسان دارای مدرک MBA، علاقه كمتری به نوآوری دارند. هدف قطعهسازان، تولید محصولات برای خودروسازانی است که بهسختی تغییر میکنند و آنها میتوانند قطعهای را با چند تغییر کوچک به چند مشتری بفروشند و در نتیجه سود آنها افزایش مییابد.
تا به امروز، مهندسی داخلی قطعات یکی از مزیتهای اصلی تسلا بوده است و به نظر میرسد که تسلا تا چند سال آینده مشکلی در زمینه نوآوری و تولید خودروی الکتریکی مطابق با فناوری روز نداشته باشد. بهعنوان مثال از جمله نوآوریهای تسلا میتوان به Octovalve، روشهای نوین ریختهگری و شبکه عصبی موجود در سیستم دستیار راننده اتوپایلوت اشاره کرد. این نوآوریها همه اجزای اصلی معادلهای هستند که تسلا را از رقبای بسیار بزرگتر خود جلو انداخته است.
خودروی دارای بدنه پارچهای چه ظاهری دارد
ما در حال حاضر ایدهای داریم که به لطف چند خودرویی که قبلاً ساخته شدهاند، میتوانند خودروهای پوشیده از پارچه را نشان دهند. جدیدترین آن خودروی مفهومی بیامو گینا (GINA) است که در سال ۲۰۰۸ ارائه شد و به نظر بهترین مثال از خودروی دارای بدنهی پارچهای است. گینا یک خودروی اسپرت روباز (کانورتیبل) و جذاب با دو صندلی است که از دوران طراحی کریس بنگل در دپارتمان طراحی بیامو به دنیا آمد و ساخت آن هفت سال به طول انجامید.
بنگل و تیمش نهتنها ثابت کردند که طراحی خودرو با روکش پارچه میتواند شگفتانگیز به نظر برسد، بلکه با این فناوری فرصتهای بینظیری را به نمایش گذاشتند. نمای بیرونی خودرو فقط از چهار صفحه پارچه تشکیل شده است و در زیر بدنه، محرکهای برقی و هیدرولیکی قرار دارد که پارچه را به روشهای مختلف میکشد. بهعنوان مثال، چراغهای جلو وقتی موتورها پارچه را مانند پلک چشم انسان پایین میبرند، پوشانده میشوند. کاپوت وجود ندارد که روی لولا باز شود، بلکه شکافی در وسط قسمت جلوی خودرو قرار دارد که میتواند برای دسترسی به پیشرانه و قسمتهای اصلی، به طرفین کشیده شود. در هنگام نیاز به سرعتگیری، اسپویلری برای بهبود آیرودینامیک خودرو از قسمت عقب بالا میآید. این خودرو واقعا ابتکاری است و قطعا میتواند در آینده حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد.
بیامو گینا نوآوریهایی را ارائه میدهد که هر خودروساز میتواند اصول خود را از روی آن کپی کند و محصولی پیشگامانه برای فروش داشته باشد. دربارهی بدنه گینا، باید بدانید از اسپندکس با روکش پلی اورتان است که بیامو ادعا میکند در برابر درجه حرارت بالا و پایین مقاومت میکند، متورم یا جمع نمیشود و با حرکت مکرر خراب نمیشود؛ بنابراین حداقل یک خودروساز در زمینه علوم مواد برای پارچههای قابل استفاده در بدنه کار کرده است.
تعداد خودروهای دارای بدنهی پارچهای، بهویژه در اوایل تاریخ خودروسازی، بیشتر بود. بهعنوان مثال میتوان به خودروهای ویمن (Weymann)، ولورکس (Velorex) و آستین (Austin) متعلق به دهه ۱۹۲۰ میلادی اشاره کرد. البته این خودروها در طول زمان منقرض شدند ولی بدان معنا نیست که بدنه پارچهای نمیتواند بهعنوان راهحل بهتری برای بدنه خودروهای الکتریکی مدرن، بار دیگر مورد استفاده قرار گیرد.
بدنه پارچهای چه مزایای دیگری دارد
پیش از این به برخی مزایای کارایی و نوآوری بدنه پارچهای اشاره کردیم، اما دلیل دیگری وجود دارد که فضای بیرونی بافتنی ارزش توسعه دارد: منحصربهفرد بودن. همانطور که میبینیم بازار خودروی الکتریکی با رقبای جدید گسترش مییابد، چیزی که مشخص به نظر میرسد این است که همه آنها خیلی معمولی و طبیعی هستند. فرض بر این است که انقلاب الکتریکی فرصتی برای ابداع مجدد خودرو میتواند باشد. این انقلاب میتواند در شکل ظاهری گرفته تا نحوه رانندگی و ساخت آن یا حتی موارد دیگر خود را نشان بدهد؛ اما آنچه ما هماکنون میبینیم همان خودروهایی است که از دههها پیش خریداری میکنیم و فقط انرژی خود را از طریق برق تأمین میکنند.
خودروی الکتریکی با بدنه پارچهای به لطف رویکرد تمامعیار کارخانه سازنده در بهرهوری، ظرفیت پیمایش شگفتانگیزی ارائه میدهد و به دلیل تولید و صرفهجویی در مصرف مواد، هزینه کمتری دارد و به هیچ چیز دیگری در بازار شباهت نخواهد داشت. این امر به خودی خود فریبنده خواهد بود و برای اقناع ما به دهها میلیون دلار پول بازاریابی نیاز ندارد. این نوآوری میتواند قاتل تسلا باشد که بارها دربارهاش شنیدهایم اما هنوز منتظر عملی شدن این نوآوری در محصولات تولیدی هستیم. آیا ممکن است تسلا این کار را زودتر از بقیه انجام بدهد. آیا امکان دارد که تسلا سایبرتراک بهجای اسکلت بیرونی فولادی گرانقیمت از پارچه کولار در اطراف شاسی استفاده کند؟ ایدهی جالبی به نظر میرسد.