آخرین روزهای سال ۸۸ بود که تصمیم گرفتم ماشین جدیدی در محدوده قیمتی دوازده تا چهارده میلیون تومان خریداری کنم. انتخابهای چندان زیادی پیش رو نداشتم و از آنجائیکه ضرورتا قصد خرید ماشین صفرکیلومتر را داشتم تنها پژو ۴۰۵، سمند، پژو ۲۰۶، کیا ریو و رنو لوگان یا همان ال نود در فهرست انتخابهایم جای داشتند، پژو ۴۰۵ و سمند به دلیل تکنولوژی قدیمی همان ابتدای کار از فهرست خط خوردند، کیا ریو هم به لحاظ مشخصات فنی به اندازه ۲۰۶ و ال نود یا همان لوگان جذاب نبود و بنابراین تنها پژو ۲۰۶ و رنو لوگان در فهرست باقی ماندند.
با توجه به اینکه در آن سالها واپسین روزهای جوانی را تجربه میکردم نگاه و قضاوت دیگران برایم از انتخاب و سلیقه و معیارهای خودم مهمتر بود و با این وصف باید پژو ۲۰۶ را انتخاب می کردم چون در آن روزگار مردم هنوز قابلیتهای ال نود را کشف نکرده بودند و تنها بر اساس طرح خارجی و داخلی این ماشین را قضاوت می کردند که در نگاه عمومی از این حیث پژو ۲۰۶ به مراتب زیباتر بود.
چند روزی بیشتر تا تعطیلات نوروزی باقی نمانده بود، ماشین قبلی را فروخته بودم و ضرورتا باید برای نوروز ماشین در اختیارم بود، پژو۲۰۶ صفرکیلومتر پیدا نکردم یا اینکه اگر موردی بود قیمتهای کاذب و غیر واقعی داشتند این بود که وقتی برادرم یک دستگاه ال نود تیپ E1 نقره ای رنگ صفر کیلومتر را به خانه آورد تا از نزدیکتر با آن آشنا شوم با این پیش شرط که بعد از چند ماه تبدیل به پژو ۲۰۶ شود پذیرفتم که همان ماشین را بخرم و با قیمت ۱۲/۸۰۰/۰۰۰ تومان خودرو خریداری شد.
چند ساعت اول مثل دامادی که به زور با دختری ازدواج کرده باشد با اکراه به ال نود نگاه می کردم، البته این واقعیت را باید بگویم که خودم شخصا با طرح خارجی ال نود هیچ مشکلی نداشتم چون کلا با طرحهای مبتنی بر صفحات و خطوط صاف و زوایای تند و تیز خیلی راحت تر ارتباط برقرار میکنم تا طرحهای مبتنی بر کمانها و منحنی ها از جنس طراحی کیا ریو و البته این یک قاعده اثبات شده است که خطوط صاف و زوایای شارپ دوام بصری بسیار بالاتری از کمانها و منحنی ها دارند، اما مشکل اینجا بود که اکثریت مردم طرح ال نود را مسخره می کردند و مواردی را با گوشهای خودم شنیدم که با القاب زشتی مثل فرغون از آن یاد می کردند و حتی نویسنده محترم مجله ماشین اتاق آنرا « آکواریومی » توصیف کرده بود.
با این همه ماشین را خریده بودم و ناچار بودم به قول روباه شازده کوچولو آنرا اهلی کنم یعنی در دلم نسبت به آن علاقه ایجاد کنم. هرچند طرح خارجی ماشین را مجموعا می پسندیدم هنوز هم می پسندم ولی واقعا با طراحی و متریال کابین مشکل داشتم و البته هنوز هم دارم، ارگونومی کابین به شدت افتضاح است و بهترین مثال آن محل استقرار کنترلرهای شیشه های جلو است، ایرکاندیشن مانند بیشتر خودروها با این تعداد سیلندر و حجم موتور به نحو واضحی برقدرت و کشش موتور تاثیر گذاراست ضمن اینکه صدای فن آن در دورهای بالا زیاد و اعصاب خرد کن است.
تنها جزء قابل تحمل داخل کابین برای من غربیلک فرمان بود که طرح آنرا به شدت دوست دارم هرچند لاغر بودن بیش از اندازه محیط آن و فقدان بوق روی فرمان حتی این نقطه مثبت را هم از عیب مبرا نمی کند. از دیگر ضعفها در این ناحیه بوق ناهنجاری است که هنگام روشن کردن چراغ راهنما به جای آن تیک تاک زیبای ۲۰۶ به گوش میرسد و راننده را از روشن کردن راهنما پشیمان می کند، تکی بودن چراغ دنده عقب هم که داستان خود را دارد و معلوم نیست که اگر راننده شب هنگام و به هزار و یک دلیل ناچار شود که تخلف کرده و ماشین را درسمت چپ خیابان پارک کند، چگونه باید پشت سرش را ببیند!
اما همه این احساسات بد موقتی بودند و به محض اینکه ماشین را استارت زدم و حدود یکساعتی با آن رانندگی کردم اوضاع کلا تغییر کرد، اولین ویژگی مثبتی که مرا علاقمند کرد قدرت ترمزهای لوگان بود، به خاطر دارم براساس تجربه رانندگی های پیشین با خودروهایی مانند پراید، پژو۲۰۶، پژو ۴۰۵ و سمند اقدام به فشردن پدال ترمز لوگان کردم و ماشین میخکوب وسط خیابان ایستاد و کمی طول کشید تا عادت کنم با فشار بسیار کمی بر پدال ترمز هم میتوان لوگان را در زمان و مسافت قابل قبول متوقف کرد و جالب اینکه چندسال بعد که پیش آمد با همان ماشینها رانندگی کنم اینبار براساس ذهنیت و عادتی که به ترمزهای ال نود داشتم نزدیک بود با خودروهای جلویی برخوردکنم و این کارایی شگفت انگیز در غیاب سامانه ترمز ضد قفل فراهم بود و به احتمال قریب به یقین تیپها و مدلهای مجهز به این سامانه کارایی بهتری هم دارند.
دومین ویژگی مثبت ال نود گیربکس استثنائی آن بود که به جرات عرض میکنم در هیچیک از خودروهای این محدوده قیمتی و شاید حتی در خودروهای باقیمت بالاتر، این مقدار هماهنگی گیربکس با موتور و امکان تعویض دنده نرم و سریع و بی سر و صدا نصیب راننده نخواهد شد، در هر دور موتور و درهر سرعتی که باشید این گیربکس معرکه به شما این امکان را میدهد که با اشاره سرانگشتی بدون احتمال یک درصد خطا، لیور دنده را در موقعیت جدید دلخواه قرار دهید، سومین ویژگی مثبت ال نود موتور نسبتا قدرتمند، مدرن و کم مصرف آن است که ضمن اینکه در بزرگراهها و حتی جاده های کوهستانی کاملا از عهده وزن ماشین به همراه بار و سرنشینان آن برمی آید، در صورت رعایت اصول اولیه نگهداری از موتور یک ماشین و همچنین استفاده از روغن موتور، فیلترها و سایر اقلام مصرفی توصیه شده، تا سالها گذر شما را به تعمیرگاه نخواهد رساند، البته قوای محرکه لوگان ایرادی دارد و آن اینکه قدرت و گشتاور لازم برای دستیابی به سرعتهای بالای صدو چهل کیلومتر در ساعت را در دورهای بسیار بالای موتور عرضه میکند که این امر چندان برای عاشقان سرعت خوشایند نیست.
اولین مسافرت جدی که پیش آمد چهارمین امتیاز ال نود هم دستگیرم شد، این ماشین تا دلتان بخواهد فضا دارد، حتی برای چهار نفر آرنولد هم فضای کافی را فراهم کرده است، سرنشین جلو وعقب هیچ محدودیتی برای فضای پا و سر نخواهد داشت، البته صندلیها چندان ارگونومیک نیستند ونمیتوان انتظار ارگونومی صندلیهای پژو را از آن داشت،خصوصا مدل E1 که فاقد پشت سری برای ردیف عقب هم هست و از این جهت در سفرهای طولانی واقعا خسته کننده است، صندوق بار هم برای ماشینی با این ابعاد کافیست و چیزی از اسباب و وسایل شما روی زمین نخواهد ماند.
به جاده که میزنید موتور ۱.۶ لیتری ۱۶ سوپاپ ۱۰۵ اسب بخاری لوگان رضایت شما را جلب میکند ولی مستقل نبودن تعلیق عقب داغ یک هندلینگ بی نقص را به دل راننده میگذارد مضافا اینکه بالا بودن مرکز ثقل ماشین هم ورود به پیچها باسرعت بالا را باچنان ترس و دلهره ای همراه میکند که این هیجان خواهی به راننده زهر می شود البته در مقام مقایسه با پژو ۲۰۶ ال نود یک امتیاز بزرگ دارد و آن هم سیستم فرمانی است که در سرعتهای بالا سفت و محکم و اطمینان آور است به نحوی که مثلا در بزرگراهها تغییر مسیر ناگهانی حتی با سرعتهای بیشتر از ۱۲۰ کیلومتر درساعت هم حس واژگونی را به راننده منتقل نمیکند در حالیکه سست بودن فرمان پژو ۲۰۶ تغییر مسیر با سرعتهای بالا را با ترس و احساس واژگونی همراه میکند و بالاخص نمونه های هاچبک بعضا این ترس و احساس را به فعلیت هم می رسانند و دوتن از دوستان بنده قربانی این نقص سیستم فرمان ۲۰۶ شدند.
ال نود تدبیر رنو بود برای ماشین دار کردن مردمی در اروپای شرقی که میخواستند ماشینی ساده و ارزان قیمت داشته باشند که بتواند جانشین شایسته ای برای آن لادا – فیات های سگ جانشان باشد و الحق رنو به خوبی به این هدف رسیده است، چراکه ال نود هم بی نهایت ساده است و هم بی نهایت سخت جان، این را وقتی فهمیدم که بی مبالات به داخل کوچه ای پیچیدم و نمیدانستم آن سوی پل نقص دارد، کف ماشین با چنان صدای دلخراشی با جدول بتونی برخورد کرد که تصور کردم باید نابود شده باشد، به تعمیرگاه که رفتم و شرح واقعه را که دادم مسئول مربوطه گفت خیالت راحت باشد چون ال نود اینجوری بلایی سرش نمی آید، به اصرار من ماشین را با جک بالا برد و خوب وارسی اش کردیم و دیدیم که اتفاقی نیفتاده است و بعد از آن هم چهار سال دیگر که ماشین همچنان در اختیار من بود از آن ناحیه با مشکلی مواجه نشدم.
کسانی که لوگان دارند و با آن تصادفات خفیفی داشته اند میدانند که ضخامت ورق استفاده شده در آن باعث میشود که به خوبی ماشینهایی مثل ۴۰۵ و ۲۰۶ از صافکاری بدون رنگ خارج نشود و همیشه کمی تا قسمتی موج برای شما به یادگار خواهد ماند. در آخر لازم به ذکر میدانم که این ماشین از اسفندماه ۸۸ تا شهریورماه ۹۴ تحت تملک بنده بود و در این مدت حدود ۵۲۰۰۰ کیلومتر کارکرد داشت و هزینه هایی که روی دستم گذاشت به غیر از اقلام مصرفی مثل لاستیک، روغن موتور و روغن ترمز و… تنها محدود شد به خرید یک عدد باطری در سال چهارم، خرید یک جام شیشه جلو «به علت ترکی که در اثر برخورد سنگ پیدا کرده بود» در سال سوم، اندک هزینه هایی برای آچارکشی سیستم فرمان و جلوبندی، ونهایتا خرید یک رشته سیم کلاچ در سال آخر، ماشین در حالت صفرکیلومتر به قیمت ۱۲/۸۰۰/۰۰۰ تومان خریداری و باقریب شش سال و ۵۲۰۰۰ کیلومتر کارکرد با قیمت بیست و شش میلیون تومان فروخته شد.