محمدحسین شاوردی: خودروسازان ایرانی خیلی هوای مشتریان را ندارند. ممکن است هزاران تئوری و تحلیل پشت وضعیت فعلی صنعت خودروی ایران باشد که رقابتی نیست، به صنعت جهانی وصل نیست، مدیران پیشرو و خلاقی ندارد، دولتی است و …. اما درنهایت تصویری که از خودروسازان ایرانی در ذهن مردم ما نقش بسته پراید است که پس از 25 سال احتمالاً پایان سال از خط تولید خارج شود. این را چند روز پیش، رئیس کمیسیون صنایع مجلس شورای اسلامی از قول رئیس سازمان استاندارد گفته است و البته چندان هم حرف جدیدی نیست. داستان خروج پراید از خط تولید دیرزمانی است که مثل سریالهای تلویزیون بیمزه شده و کارکرد خود را از دست داده است. این خودرو که نمود واقعی اقتصاد و صنعت ایران با همه مشکلات و بحرانهای متعددش است، بعد از رسیدن به تیراژهای چند صد هزار دستگاهی بالاخره قرار است با خط تولید سایپا وداع کند.
وضعیت صنعت خودروی ایران آدم را ناخودآگاه یاد فیلم مشهور سام مندس یعنی «جادهای بهسوی تباهی» میاندازد. ما در ایران ربع قرن به خاطر دوام صنعت خودروی وطنی خون دادیم، چه جوانان و زنان و مردان و کودکانی که با هزار آرزو در این اتاقکهای ناامن ساخت ایران نشستند و راهی جادهها شدند اما جادهای که میپیمودند به سمت تباهی بود و ابدیت. و البته مثل همیشه برای مقصران هیچ توبیخی در نظر گرفته نشد. کاری هم نمیشد کرد، ساخت معیوب اقتصاد ملی و هزینه بالای نوسازی این صنعت و البته دولتهایی که روی توسعه این صنعت حساسیت خاصی نداشتند و بیشتر در پی حمایتش بودند، کار را به اینجا رساند که خودروهای مونتاژ ایران بین 15 تا 30 سال در خط تولید بمانند. مقایسه تفاوتهای یک صنعت پیشروی تولید خودرو با ایران بهوضوح نشاندهنده بیتوجهی ما به جریانات روز جهانی است مخصوصاً وقتی نیسان جونیور (وانت آبی) را با همان ظاهر، ایمنی، تکنولوژی و مهندسی، بیش از 30 سال مونتاژ میکنیم.
این درحالیکه سیر طبیعی صنعت خودرو به این روال است که هر خودرو با یک یا دو مورد بهروزرسانی یا اصطلاحاً فیسلیفت، نمیتواند بیش از 5 سال در خط تولید بماند و این رویه جز در مواردی معدود، هرگز نقض نمیشود. پراید ناامن، گران و ضعیف اما همانند نیسان جونیور، همانند پژو 405 و همانند بسیاری از دیگر محصولات وطنی، بی کوچکترین تغییر فنی و با اندک تفاوت ظاهری با نمونههای اولیه، یکبند تا الآن در حال تولیدند و یکبند هم جان میگیرند. آمار مرگومیر سالانه جادههای ما عمدتاً به کشتههایی برمیگردد که در وانت نیسان و وانت پیکان، یا در پراید و پژو 405 قربانی شدهاند.
البته نباید از حق گذشت. این خودروی کرهای- آمریکایی به ذات ماشین کمخرجی بود و نگهداری سختی نداشت. ساده تعمیر میشد و نسبتاً نرم و راحت حرکت میکرد. هرچه بود گناه از پراید نسل اول نبود که برای عصر خود در دهه 90 ساخته شده بود. گناه از ما و اقتصاد بیسامان و صنعت همچنان کودک خودروسازی ما بود که با دیوار بلند تعرفهها و البته کمکهای پیاپی دولتی هرگز بزرگ نشد و بنیه قوی و مناسبی پیدا نکرد.
حالا که پراید دارد میرود، حالا که دیگر یک مقصر بزرگ از صحنه حذف شده بهتر است فکری اساسی برای صنعت خودروی داخلی بکنیم. اجازه دهیم رقابت، تعیینکننده برندگان بازار باشد، نه ملیت و نسبت. با رعایت این اصل است که کیا-هیوندای از سازنده پراید در دهه 90 میلادی به پنجمین خودروساز جهان که سازنده محصولاتی ناب مثل اپتیما یا استینگر است بدل میشود و سایپا با کمک برلیانس و چانگان چین و البته حمایت دولتی و تیراژ سیصدهزارتایی پراید، بهزور زنده میماند و طی طریق میکند. در عین حال، توجه به جایگاه تسلا، NIO، تاتا و حتی سایک جای تأمل دارد. شرکتهایی همه تازه تأسیس که در کمتر از دو دهه به اوج عظمت رسیدهاند بدون آنکه زبون کمکهای وقت و بیوقت دولت، و البته نیازمند تعرفههای بالای تجاری برای بقا باشند.
ایکاش کمی آیندهنگر بودیم. ایکاش زمان برای ما قدری اهمیت داشت. ایکاش در صنعت خودروی ما برنامه و استراتژی بر سیاست غلبه داشت. ایکاش اقتصاد ما دولتی نبود.